اعتراف به قتل پسر عمو جسد نیمه سوخته داخل زانتیا
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۸۷۰۷۷
به گزارش صدای ایران، حدود دو سال قبل، ماموران گشت کلانتری به ما در پلیس آگاهی اعلام کردند که جسد نیمه سوختهای داخل خودروی زانتیا حوالی یکی از روستاهای شهر تهران پیدا شده است. پس از این گزارش، بلافاصله راهی محل شدیم. در بازرسی از خودرو یک تیغ موکت بری خونی زیر پای راننده پیدا کردیم و چند قدم آنطرفتر از ماشین، یک پاشنه کفش و شیشه خالی نوشابه حاوی بنزین پیدا شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بررسیهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی حکایت از آن داشت که ابتدا قربانی با ضربات جسم نوکتیزی مانند تیغ موکتبری به قتل رسیده و بعد جسدش به آتش کشیده شده است. از صورت قربانی هویت او قابل شناسایی نبود اما با استعلام پلاک خودروی زانتیا، هویت مقتول به نام اشکان برملا شد.
زمانی که خانواده اشکان، جسد را دیدند و پسرشان را شناسایی کردند شک ما درباره هویت مقتول به یقین تبدیل شد. حالا ما با جسدی روبهرو بودیم که راز قتل او را نمیدانستیم.
ارثیه خونی
ابتدا سراغ خانواده اشکان رفته و در رابطه با اینکه مرد جوان با کسی اختلاف داشته تحقیق کردیم. در همان بررسیهای اولیه مشخص شد که اشکان و خانواده پدریاش بر سر ارثیه اختلاف داشتهاند.
علت قتل اختلاف بر سر باغ موروثی بود
اختلاف بر سر باغ موروثی بود که به پدران آنها و بعد از آن هم به اشکان و پسرعمویش حامد رسیده بود. موضوعی که شک ما را بیشتر به سمت حامد برد این بود که مرد جوان در میان اقوام و آشنایان اشکان دیده نمیشد و بهنظر میرسید خود را از ما پنهان میکند.
راهی خانه حامد شدیم و همسرش که رنگ و رویی به چهره نداشت در را به رویمان باز کرد و گفت: شبی که اشکان کشته شد، حامد سراسیمه به خانه آمد و لباسهایش را عوض کرد و مدارک و مقداری لباس با خود برداشت و خانه را ترک کرد. حامد در یک کارخانه کار میکند به من گفت که کار مهمی برایش پیش آمده و از مدیرش مرخصی گرفته است. در این مدت هم چند باری تماس گرفت اما او را ندیدم.
کفش بدون پاشنه
به بازرسی از خانه حامد پرداختیم و در زیرزمین به سرنخهایی رسیدیم که حکایت از دست داشتن مرد جوان در این جنایت داشت. ما در زیرزمین با پیراهن خونی و کفشهای کهنهای مواجه شدیم که یکی از کفشها پاشنه نداشت. لباسهایی که خیلی ماهرانه جاسازی شده بود و بهسختی موفق به پیدا کردن آنها شده بودیم.
با شناسایی هویت متهم، محلهای ترددش زیرنظر گرفته و تلفن خانه او نیز کنترل شد. سه روز بعد، نیمهشب تلفن خانه حامد به صدا درآمد و قاتل فراری جویای احوال فرزندانش شد. گرچه تماس کوتاهی بود اما موفق شدیم رد آن را بزنیم و مخفیگاه حامد را شناسایی کردیم. پس از هماهنگیهای قضایی، راهی مخفیگاه شده و مرد جوان را در عملیاتی غافلگیرانه بازداشت کردیم.
اعتراف به قتل / ارثیه لعنتی این قتل را رقم زد
حامد منکر جنایت بود و ادعا میکرد روحش نیز از این ماجرا بیخبر است کفشی که پاشنهاش در صحنه قتل جا مانده بود و لباسهای خونی را به او نشان دادیم که باعث شدمرد جوان راز قتل پسرعمویش را برملا کرد. او گفت: نمیخواستم اشکان را به قتل برسانم. او پسر عمویم بود و من دوستش داشتم. اما ارثیه لعنتی این قتل را رقم زد.
او ادامه داد: پدربزرگم قبل از مرگش باغی را که زمینی بایر بود و با کمک و تلاش پدر و عمویم آباد شده بود بهصورت مساوی بین پسرهایش که عمو و پدر من بود تقسیم میکند با این ایده که آنها برای این باغ خیلی زحمت کشیدهاند و در آخر هم باید به خودشان برسد.
مرد جوان گفت: اما پدر اشکان سر ناسازگاری برمیدارد که برای باغ بیشتر از پدر من تلاش کرده و در نتیجه باید سهم بیشتری ببرد. پدر من هم که ماجرا را اینطور میبیند و همهچیز را به ضرر خودش میداند، همین موضوع را مطرح میکند. خلاصه دعوای آنها بر سر اینکه حق آنها بیشتر از نصف است شروع میشود و باغ در حقیقت عامل اصلی قتل اشکان شد. فردای آن روز پدربزرگم که کلید حل این مشکل بهدستش بود فوت میکند و ریشسفیدان هم نمیتوانند کاری کنند. پدرم نیز طی این سالها مدام این موضوع را به گوش ما میخواند که سهم او بیشتر از سهم برادرش است. روز حادثه همراه اشکان به باغ رفته بودیم و در راه بازگشت ماجرای سهم را مطرح کردم. میخواستم هر چه زودتر تکلیف باغ مشخص شود اما اشکان زیر بار نمیرفت و من که از رفتار و صحبتهای او عصبانی شده بودم، دلم میخواست که نتیجه ماجرا با برد من همراه باشد. نمیدانم چه شد که ناخواسته داشبورد را باز کردم و ناگهان چشمم به تیغ موکتبری افتاد که داخل آن بود. با دیدن تیغ موکتبری، فکری در ذهنم نقش بست. آن را برداشتم و به سمت اشکان گرفتم و او را تهدید کردم که اگر از خر شیطان پیاده نشود بد خواهد دید. میخواستم اشکان را بترسانم و اشکان هم با دیدن تیغ شروع به تمسخر من کرد که جرات نداری و نمیتوانی این کار را بکنی. من که عصبانی بودم با حرفهای اشکان عصبانیتر شدم. در یک لحظه انگار خون به مغزم نرسید و تنها چیزی که به من دستور داده میشد این بود که با تیغ موکتبری به او حمله کنم.
متهم جوان ادامه داد: اشکان بهسختی نفس میکشید اما زنده بود، نمیدانم چرا بهجای اینکه به او کمک کنم به فکرم رسید اگر او زنده بماند هم فامیل از ماجرا باخبر میشوند و هم برای من دردسر میشود. ازسوی دیگر فکر میکردم با مرگ اشکان، موضوع باغ موروثی هم پایان مییابد. با این تفکرات دوباره به اشکان ضربه زدم و بعد هم برای اینکه رد و سرنخی از خود بهجا نگذارم، مقداری از باک ماشین بنزین کشیدم و آن را آتش زدم. هنگام فرار، پایم در گل، گیر کرد و پاشنه کفشم داخل گل جا ماند. آنقدر عجله داشتم که بهتنها چیزی که فکر نمیکردم پاشنه جا مانده کفشم بود.
به گزارش صدای ایران با اعتراف مرد جوان به قتل پسرعمویش، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و روانه زندان شد. با همین پاشنه بهجامانده در صحنه قتل توانستم راز این جنایت خانوادگی را فاش کنم.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: قتل خانوادگی قتل تیغ موکت بری مرد جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۸۷۰۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پیروزی نفسگیر دورتموند برابر PSG در شب فرصتهای سوخته
زردپوشان وستفالن با کسب یک پیروزی حداقلی مقابل میهمان فرانسویشان به صعود به فینال لیگ قهرمانان اروپا امیدوار ماندند. - اخبار ورزشی -
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در دومین و آخرین بازی دور رفت مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا، شب گذشته (چهارشنبه) از ساعت 22:30 به وقت تهران، در ورزشگاه سیگنال ایدونا پارک، تیم فوتبال بوروسیا دورتموند پذیرای پاریسنژرمن بود که این بازی با برتری یک بر صفر دورتموندیها همراه بود.
با وجود بازی سراسر هجومی دو تیم و موقعیتهای گلزنی پرتعدادی که هر کدام از آنها روی دروازه دیگری ایجاد کردند، تنها یک بار توپ از خط دروازهها گذشت که این اتفاق در دقیقه 36 توسط نیکلاس فولکروگ با پاسی هوشمندانه از سوی نیکو اشلوتربک رقم خورد.
رئال مادرید کامبک بایرن مونیخ را نافرجام گذاشت
اگرچه هر دو تیم موقعیتهای خطرناک متعددی برای اضافه کردن به تعداد گلهای بازی داشتند، اما این پاریسنژرمن بود که موقعیتهای خطرناکتری ایجاد کرد و در یکی از آنها در عرض چند ثانیه دو بار پیاپی هر کدام از تیرهای عمودی دروازه حریف را به لرزه درآورد.
در نهایت اما این دورتموند بود که بازی را برد تا با اندوختهای امیدوارکننده آماده سفر به فرانسه و برگزاری بازی برگشت در پاریس شود، دیداری که از ساعت 22:30 (به وقت تهران) روز سهشنبه هفته آینده در ورزشگاه پارک دو پرنس انجام خواهد شد.
انتهای پیام/